درباره ما

 

سلام دوست عزیز ممنونم که وارد این برگه شدی و میخوای درباره من بدونی برای همین یه مختصری از خودم مینویسم.

در تاریخ 16 شهریور ماه 1351 در یک روستایی از بخش تنگستان بوشهر پسری تپل و با وزنی حدود 4 کیلو و 380 گرم وارد این دنیای پر هیاهوی آدم ها شد.

تا 7 سال بدون اینکه از روستا بیرون برود تمام چشمانش فقط نخل دید و باغچه هایی مملو از سبزی و خربزه و خیار.

این باغچه ها نیز هرزگاهی مورد هجوم روباه و شغال هایی میشد که شبگردیشون خاص بود برخی موارد تله ها نیز شکارشان میکردند.

سرگرمیم:

دنبال بزغاله ها دویدن و دمشون گرفتن و گاهی اوقات هم بازی با رینگ های زنگ زده دوچرخه و موتورها بود

شب ها، با نور فانوس سایه هایی به شکل انواع حیوانات درست کردن و گاهی اوقات هم صدای خوابیدن به پشت و نگاه کردن به ستارهایی که هر کدام نام هایی برای خودشان داشتند.

دنیای سرگرمی هایی که هوس میکنم برگردم و البته که گاهی نیز همین حالا تکرارشان میکنم.

بزرگتر که شدیم فوتبال بازی کردن با توپ های پارچه ای سنگین که گاهی وقت ها از درد خواب مان نمی برد.

گاهی هم چال پشکل(مدفوع بز) بازی می کردیم و تا ساعت ها سرگرم بودیم آن هم در سایه دیوارهایی که هر لحظه کوچکتر و کوچکتر می شدند

فکر کنم دیگه کافیه!!….

نوجوانی و جوانی

5 سال در کلاس هایی درس خواندم که هر کلاسش خودش دو کلاس بود. (مثلا اول و دوم در یک کلاس همزمان با یک معلم)

راهنمایی بدور از روستا با پیاده روی هایی حداقل دو ساعت رفت و برگشت در روز

با مزگی و خوشمزگی اینها وقتی بود که نهارمان بیشتر سیب زمینی جوش داده با نان محلی و یه چمگ خرما (دهنم آب افتاد)

تک خوان گروه سرود بودم و توی گروه هم کمروتر از همه من بودم ولی نمیدان چرا آنجا میتوانستم با این وجود تک خوانی کنم.

دبیرستان در رشته فرهنگ و ادب که چهار سال با اجاره خانه و تنهایی هایی که با آشپزی و مطالعه میگذشت .

تعطبلاتی که از عصر پنج شنبه شروع و تا صبح شنبه تمام میشد

خیلی دلم میخواست در گروههای مدرسه شرکت کنم البته فقط تونستم توی تئاتر کار کنم که اتفاقا در جشنواره سوره استانی آن زمان اول شدیم

با تمام تلاشم، نتوانستم از دست کمرویی و کمی اعتماد به نفسم خلاص شوم تا اینکه چهارسال تمام شد.

 

خلاصه … درباره ما

کنکور ثبت نام کردم، رشته حقوق کرمانشاه قبول شدم ولی بنا به دلائلی نتوانستم برم

با اصرار عموم تربیت معلم ثبت نام کردم، امتحانش را خیلی خوب خواندم اما از برخوردش اینقدر بدم اومد که نشد دیگه…

رفتم سربازی و 24 ماه تمام و کمال با دنیایی از آدمهای جدید و روابط عجیب و غریب آشنا شدم.

این دو سال هم نتوانستم آنجور که دلم میخواد با دیگران ارتباط بگیرم خیلی حیف شد ولی خاطراتش یادگیری زیادی برایم داشت.

بعد از پایان خدمت و شروع زندگی مشترکم رزومه من تا حدودی بیانگر ادامه زندگیم تاکنون هست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از کارگاهها و سمینارهاست که در دوره بیماری همه گیری که دوسال زمان برد بصورت آنلاین برگزار کردم و هنوز هم ادامه دارد.

در ادامه برگه تصاویر بعضی از سمینار و کارگاه ها

 

در ادامه …

 

الان یک مؤسسه آموزشی در حیطه آموزش مهارتهای زندگی داریم که دو تا همکار خوب و نازنین هم کنارمون مشغولند.

 

آموزش هایی نظیر: اعتماد به نفس، عزت نفس، روش های یادگیری مؤثر، چرخه زندگی، بهبود روابط خانوادگی، شماوره قبل ازدواج و توسعه فردی

در حیطه سازمانی هم آموزش مهارتهایی مثل، سیستم سازی، بهینه سازی روابط سازمانی، مدیر در نقش کوچ و مهارتهای بین فردی و شخصیت شناسی

و …

در سازمان ها معمولا جلسات بصورت گروهی برگزار می کنیم که در صورت لزوم فردی هم انجام میشه

در زمینه فردی هم کارگاه داریم و هم جلسات خصوصی که بنا به شرایط انتخاب با خود فرد خواهد بود.

 

شماره کارت ها رو گذاشتم یه وقت هایی کسی خواست با توچه به برگه درباره ما برای شروع کار پرداختی داشته باشد.

خوشحال میشیم بتونیم همراه شما به بهتر شدن خودمون و طرافیان مون قدمی برداریم.

 

 

 

در برگه درباره ما خواهشم و تاکیدم بر داشتن مهارتهای ارتباطی فوق العاده است!

 

مقالاتی در این زمینه در سایت هست مثل: مهارت های ارتباطی چیست؟

 

مهارت های ارتباطی، توانایی هایی برای خوب شنیدن، گفتگوی همدلانه و مؤثره که اکتسابی هست.

 

برخی از مهارت های ارتباطی شامل برقراری ارتباط ایده ها ، احساسات و یا اتفاقاتی است که در اطراف ما رخ می دهد.

 

نوشته های زیادی توی سایت هست که میتونی بخونی و نظرت رو هم بهم بگی و ممنون میشم توی این مسیر بهم کمک کنی

 

یه فرم پایین میزارم و اگر به هر نحوی دوست داشتی در مورد خودت بهم بگی یا حتی گفتگویی کوچینگی یا مشاوره ای داشته باشیم خوشحال میشم بتونم همراهیت کنم.

ممنون از بودنت